نویسنده:محمداکرم عارفی
 
 
 
 
 

مقدمه

طرح اندیشه «وحدت جهان اسلام‏» یکی از مشغولیت‏های فکری دیرینه و اساسی حضرت امام; بود که او در طول دوران فعالیت اجتماعی - سیاسی خود چه قبل ازپیروزی «انقلاب‏» اسلامی و چه بعد از آن لحظه‏ای ازآن غفلت نورزید. وفاداری صادقانه امام به «وحدت‏» نه تنها او را به برجسته‏ترین شخصیت انقلابی جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان نحله‏ها و فرقه‏های اسلامی مختلف نیز جایگاه بس رفیعی کسب نماید. امام در طرح شعار «وحدت‏» هیچ‏گاه دچار کلی‏گویی و سطحی‏نگری نگردید بلکه به‏گونه بسیار عالمانه و فنی با بررسی ابعاد گوناگون وحدت در دو بخش نظری و عملی توضیحات مفصلی ارائه داد. یکی از ابعاد اساسی «وحدت‏» که قابل بحث و بررسی می‏باشد بعد راهبردی و راهکاری آن است; به این معنی که چگونه می‏توان درجهان بحران زده و پر تشتت اسلام که تقریبا زمینه‏ای برای همیاری بالفعل آن وجود ندارد به این پدیده آرمانی دست‏یافت؟ بررسی پاسخ این سؤال در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی;، هدف اصلی این مقاله را تشکیل می‏دهد. ما با مطالعه در اندیشه امام، راهکار عملی وحدت در سطح جهان اسلام را به بحث‏خواهیم گرفت.
طرح این نوشتار در دو قسمت عمده تنظیم شده که هر قسمت نشان دهنده مرحله خاصی از فرایند پیاده شدن پروژه وحدت‏است: اول، حرکت فکری - فرهنگی; دوم، حرکت‏سیاسی - عملی. هر یک از این دو قسمت دارای زیرمجموعه‏های متعددی است که شیوه‏های عملی دو حرکت نامبرده رامشخص می‏سازند. امید می‏رود با بررسی این‏ها بتوانیم راهکار مورد نظر امام را که در لابه‏لای گفتار او پراکنده است تا حدودی ترسیم نماییم.

استراتژی وحدت

استراتژی مبارزاتی امام; درجهت ایجاد بستر و شرایط لازم برای تحقق وحدت وهمیاری در جهان اسلام، اصولا روی دو محور عمده تمرکز یافته است: اول «حرکت فکری - فرهنگی‏»، دوم «حرکت‏سیاسی - عملی‏». از لحاظ ترتیب و نظم منطقی، حرکت فکری - فرهنگی که امام به نام‏های «تحول درونی‏»، «بیداری قلبی‏» و «بازگشت‏به هویت اصیل‏» از آن یاد نموده است، بر حرکت‏سیاسی - عملی پیشی دارد. امام با توجه به ترتیب منطقی فازهای مبارزه، «تعلیم وتربیت‏» سیاسی را زیربنای حرکت‏سیاسی دانسته واولین وظیفه مردم را در تحقق و توسعه امر «تبلیغ‏» و «تعلیم‏» قرار داده است. او می‏گوید:
«وظیفه ما این است که از حالا برای پایه‏ریزی یک دولت‏حقه اسلامی کوشش کنیم، تبلیغ کنیم، تعلیمات بدهیم، هم‏فکر بسازیم، یک موج تبلیغاتی و فکری به‏وجود آوریم تا یک جریان اجتماعی‏پدید آید وکم‏کم توده‏های آگاه، وظیفه‏شناس و دیندار در نهضت‏اسلامی متشکل شده قیام کنند وحکومت اسلامی تشکیل دهند. تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ماست‏». (1)
ما با الهام از این استراتژی امام; که مبارزه «فکری - فرهنگی‏» را زیربنای مبارزه «سیاسی و عملی‏» قرار داده است، بررسی راهکار عملی در اندیشه امام را در همین دو بخش به ترتیب مورد مطالعه قرار می‏دهیم.

الف: فکری - فرهنگی

براساس تفکر و اندیشه امام، ایجاد تحول در جوامع اسلامی و رهانیدن آن‏ها از واگرایی، موضوعی نیست که بدون پایه‏ریزی یک برنامه سراسری و ریشه‏دار فکری امکان‏پذیر باشد; زیرا وضعیت کنونی جهان اسلام معلول عوامل گوناگونی مانند انحطاط فکری و اعتقادی مسلمین و سلطه قدرت‏های استعماری و رژیم‏های استبدادی بر آن است که در جهت مسخ هویت واقعی امت اسلامی و نیز غارت منابع زیرزمینی آن‏ها گام برمی‏دارند. رهایی از وضعیت نکبت‏بار فعلی، و رسیدن به وضعیت مطلوب، جز در پرتو زدودن ریشه‏های انحطاط امکان‏پذیر نیست که این خود ضرورت بسیج همه جانبه ملت‏ها و دولت‏های اسلامی را تحت‏یک استراتژی مشخص و فراگیر روشن می‏سازد. بنابراین جهان اسلام‏به‏عنوان یک‏مجموعه واحد که دارای سوابق تاریخی، فرهنگی و سیاسی مشترک هستند، می‏باید بازگشت‏به اصالت تاریخی و فرهنگی را سرلوحه حرکت‏خود قرار داده ومؤلفه‏های هویت دینی و ملی را به خوبی شناسایی و درونی نمایند. (2)
از دیدگاه امام خمینی; ظهور و رشد نهضت فکری - فرهنگی که سرانجام باعث‏شکل‏گیری باورهای مشترک در سطح عام خواهندگردید طی دو مرحله قابل پیش‏بینی است که در هر دو مرحله، نخبگان دینی وملی (علما و روشنفکران) مسؤولیت پیشاهنگی و هماهنگی حرکت را به عهده خواهند داشت.

مرحله اول: ایجاد نظام فکری - فرهنگی

در امر سازماندهی یک جریان عام و فراگیر، وجود روابط مستحکم ذهنی و معنوی در میان نیروهای شرکت کننده که بتوانند آن‏ها را به سمت اهداف مشخصی هدایت نمایند بسیار ضروری است. حرکت‏های جمعی بدون پشتوانه یک نظام فکری منسجم و خلاق که ارزش‏ها، باورها و هنجارهای یکسانی را خلق کنند، قرین به پیروزی نخواهد بود; زیرا تقویت انگیزه مبارزه‏جویی وحفظ انسجام سازمانی که دو عامل عمده در کامیابی نهضت‏ها بشمار می‏روند تا حدود زیادی وابسته به وجود نظام اعتقادی ارزشی است. حضرت امام نیز با اعتقاد به چنین امری، خلا فکری - فرهنگی موجود در جوامع اسلامی معاصر را به خوبی درک می‏کرد. لذا برای رفع و جبران این خلا فکری بنیان یک نظام فکری - سیاسی رادرنجف پایه‏گذاری نمود و تئوری «حکومت اسلامی‏» را بر مبنای اسلام سیاسی و انقلابی در حوزه علمیه، این مرکز فکری جهان اسلام، ارائه داد.
نظام فکری امام خمینی; از سه مفهوم اساسی تشکیل یافته بود: «اسلام‏»، «استقلال‏» و «آزادی‏». در واقع این مفاهیم سه‏گانه بازگو کننده داروی تمامی نابسامانی‏های جهان اسلام در گذشته وحال به شمار می‏آیند. بازیابی این مفاهیم امکان بازسازی هویت فراموش شده و تخریب شده ملت‏های اسلامی را فراهم نموده و روزنه‏ای به سوی ایجاد روابط متقابل دوستانه بر روی کشورها خواهد گشود; زیرا به اعتقاد امام خمینی; بحران اصلی جهان اسلام معلول فاصله گرفتن دولت‏ها وملت‏های اسلامی از آموزه‏های حیات‏بخش اسلام و قرار گرفتن مسلمین در تحت‏سلطه قدرت‏های غربی و شرقی و نیز اعمال خودکامگی از سوی رژیم‏های مستبد و وابسته است. تنها راه رهایی از این مشکلات بازیابی مفاهیم «اسلام‏»، «استقلال‏» و «آزادی‏» می‏باشد. به‏همین دلیل امام از علما و نخبگان دینی که در تفسیر درست اسلام و التزام به اصل استقلال و آزادی، مهارت وتجربه خوبی از خود نشان داده‏اند، می‏خواهد تا در جهت احیاء این مفاهیم سه‏گانه وارد عمل شوند. به گفته او: «علمای اسلام وظیفه دارند از احکام مسلمه اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستم‏کاری‏ها و ظلم‏ها اظهار تنفر کنند.» (3)
«اسلام‏» در مجموعه نظام فکری حضرت امام، مفهوم بسیار پویا و انقلابی دارد، اما نه هر اسلام، بلکه «اسلام ناب‏» که «دین‏» و «سیاست‏» را مکمل یکدیگر خوانده است. امام داروی درمان دردهای جوامع اسلامی را صرفا در احیای «اسلام ناب محمدی‏» می‏جوید. به عقیده او تنها اسلام ناب محمدی است که می‏تواند پرده‏های مرزهای جغرافیایی، علایق ملی، منافع فردی و وابستگی‏های فرهنگی را کنار زده و بدون تعلق رنگ و نژاد، تمامی را در مرکز واحد گردآورد. اسلام ناب دارای پایگاه مستحکمی در میان طبقات و اقشار محروم و رده پایین جامعه است که معمولا از تحولات بنیادی در نظام‏های سیاسی و اجتماعی حمایت‏به عمل می‏آورند. به گفته امام، «اسلام ناب محمدی اسلام فقرای دردمند، اسلام پا برهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم‏آور محرومیت، کوبنده سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام، نابود کننده‏اسلام رفاه و تجمل و اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‏درد و در یک کلمه اسلام آمریکایی می‏باشد.» (4)
این اسلام ناب که توانایی رهبری فکری دنیای اسلام را در عصر مدرن بلکه پست‏مدرن داراست و می‏تواند بابهره‏گیری از قدرت بسیج توده‏ها به بحران و انحطاط چند قرنه جوامع اسلامی پایان ببخشد، دارای ویژگی‏های چندی می‏باشد:
- اسلام‏وارسته ازقید وبندهای تمایلات و سلیقه‏های شخصی که نسبت‏به تمامی انسان‏ها با دید یکسان و برابر می‏نگرد.
-اسلام‏سیاسی‏وحکومتی‏که‏مهم‏ترین‏فریضه‏آن‏تشکیل‏حکومت اسلامی و به عهده گرفتن امور اجتماعی و سیاسی امت است.
- اسلام مبارزه و ستیزه‏جو که علیه سلطه کفر و استعمار در تمامی ابعاد آن با جدیت مبارزه می‏نماید.
- اسلام طرفدار کرامت انسانی و آزادی فردی که سرنگونی طواغیت را در راس برنامه‏های خود قرار داده است.
- اسلام وحدت‏گرا و همگرا که همه مسلمین را «امت واحده‏» و «ید واحده‏» دانسته است.
- اسلام کار و تلاش که تامین رفاه عمومی و محرومیت‏زدایی را; در اولویت قرار داده است.
اسلام ناب در اندیشه امام خمینی یک مجموعه فکری و عملی جامعی است که در ماهیت‏خود از غنای مطلق برخوردار بوده ودر ارتباط با زندگی انسان برنامه‏های دقیق و همه جانبه به همراه دارد. (5) این اسلام به دلیل جامعیت، جذابیت و جهان‏شمولیت و نیز بهره‏مند بودن از زمینه‏های عمیق اعتقادی در درون ملت‏ها، قدرت مانور بزرگی خواهد داشت که اگر خوب عرضه شود قادر است مجد وعظمت دوباره جهان اسلام را به مسلمین برگرداند.
دومین‏مفهوم محوری در نظام فکری امام;، مفهوم «استقلال‏» است که یادآور بیداری، خودیابی و رهایی امت اسلامی از زیر سلطه همه جانبه قدرت‏های غربی و شرقی می‏باشد. بنیان اندیشه استقلال‏خواهی امام را این فراز ازگفتار او تشکیل می‏دهد: «خداوند تبارک و تعالی برای هیچ یک ازکفار، سلطه بر مسلمین قرار نداده است و نباید مسلمین این سلطه را قبول کنند.» (6)
از دیدگاه امام، «استقلال‏» در دو حوزه قابل تامین است: حوزه درونی و حوزه بیرونی. استقلال در حوزه درونی پیش‏شرط نیل به استقلال درحوزه بیرونی شناخته شده است. بنابراین ملت‏های مسلمان‏درنخستین‏گام‏به‏سوی استقلال‏خواهی می‏باید ابتدا حرکت‏بازگشت‏به‏خویشتن‏را درپرتوارزش‏های اسلامی‏وملی‏آغازنمایند و سپس‏درگام‏دوم،به‏استعمارزدایی‏از سرزمین‏های اسلامی بپردازند. تحلیل امام در اهمیت استقلال درونی چنین بیان گردیده است:
«بزرگترین وابستگی ملت‏های مستضعف به ابرقدرت‏ها و مستکبرین، وابستگی فکری و درونی است که سایر وابستگی‏ها از آن سرچشمه می‏گیرد و تا استقلال فکری برای ملتی حاصل نشود استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. و برای بدست‏آوردن استقلال فکری و بیرون رفتن از زندان وابستگی، خود و مفاخر و آثار ملی و فرهنگی خود را دریابید.» (7)
روند بازگشت‏به «مفاخر و آثار ملی و فرهنگی‏»، با بیداری حس وطن‏دوستی و فرهنگ‏پروری در ملت‏ها همراه خواهد گردید. به هر میزانی که این بازگشت تعمیم وتعمیق یابد به همان میزان انگیزه فرهنگ‏زدایی اجنبی درمیان مردم نیز نیرومندتر می‏گردد. و آنگاه که شخصیت مستقل معنوی ملت‏ها در پرتو فرهنگ خودی تکوین یافت، حرکت‏های عملی استقلال خواهانه در ابعاد سیاسی واجتماعی نیز آغاز خواهد شد; زیرا در این مقطع از تحول فرهنگی، ملت‏های اسلامی به این درک و باور حتمی دست‏یافته‏اند که منافع اسلامی و ملی آن‏ها با منافع استعمار در تضاد کامل قرار دارد و حضور استعمار در سرزمین‏های آنان، دستاوردی جز غارت سرمایه‏های ملی، انسانی، فرهنگی و مادی آن‏ها در پی نداشته و نخواهد داشت.
آخرین مفهوم بنیادی در مجموعه نظام فکری امام خمینی; را مفهوم «آزادی‏» تشکیل می‏دهد. بحث از «آزادی‏» اصولا در بعد داخلی دولت‏های سرزمینی قابل طرح و ارزیابی است نه در بعد خارجی آن‏ها که مربوط به روابط بین‏الملل می‏گردد. اما اهمیت این مساله از آن جهت قابل توجه است که دولت‏های سرزمینی ارکان‏اساسی‏«دولت‏بزرگ‏اسلامی‏» را تشیکل داده و نقش محوری درشکل‏دهی و پیشبرد اهداف وبرنامه‏های آن رابه عهده می‏گیرند. بنابراین اهمیت‏بازسازی ارکان «دولت‏بزرگ اسلامی‏» (یا به تعبیر ما «کنفدراسیون اسلامی‏») ضرورت طرح دولت‏های مردمی و غیرطاغوتی را که پیام‏آور آزادی هستند، حتمی می‏سازد.
رژیم‏های استبدادی ماهیتا با منافع مردمی سازگاری ندارند; زیرا عمدتا در راستای اهداف بیگانگان عمل می‏نمایند.از این جهت است که وجود دولت‏های وابسته و ضد مردمی مانع اصلی درروندحرکت‏های همگراو وحدت‏طلب‏که‏خواست‏ملت‏هااست، به‏شمار می‏روند. لذا رهایی از یوغ رژیم‏های ضد مردمی یکی از ارکان اساسی اندیشه امام را در تئوری وحدت تشکیل می‏دهد. امام درباره ضرورت براندازی رژیم‏های طاغوتی به منظور فراهم شدن زمینه برای استقرار حکومت اسلامی چنین گفته است:
«برانداختن طاغوت یعنی قدرت‏های ناروایی که در سراسر وطن اسلامی برقرار است وظیفه همه ماست. دستگاه‏های دولتی جابر و ضد مردم باید جای خود را به مؤسسات خدمات عمومی بدهد و طبق قانون اسلام اداره شود و به دریج‏حکومت اسلامی مستقر گردد.» (8)
این نظام فکری - فرهنگی که بر سه اصل «استقلال‏»، «آزادی‏» و «اسلام‏» استوار گردیده است در نتیجه‏دهی مطلوب خود، به «توسعه و تعمیق‏» نیاز دارد و در واقع همین امر مرحله دوم نهضت فکری را در سطح عام تشکیل می‏دهد.

مرحله دوم: تعمیم و تعمیق نظام فکری و ایجاد باورهای جهان مشمول

چنانچه اشاره گردید نظام فکری - فرهنگی و خلق باورهای جهان شمول، اولین گام در جهت همیاری مسلمین و ظهور نهضت جهانی اسلام شمرده می‏شود. اما تاثیر مطلوب «نظام فکری‏» در ایجاد باورها و ارزش‏های مشترک زمانی قابل پیش‏بینی است که نظام فکری - فرهنگی، جایگاه مناسب خود را در میان ملت‏ها به خوبی باز نموده و افکار عمومی را تا اندازه‏ای تحت تاثیر قرار داده باشد; زیرا همگرایی که نهایتا به وحدت و همیاری در سطح ملت‏ها منجر می‏گردد وقتی می‏تواند تحقق یابد که اولا، یک جهت فکری و ذهنی در سطح لازم تحقق یافته باشد. ثانیا، روابط متقابل اجتماعی استحکام حاصل نموده باشد. ثالثا، منافع عام اسلامی نیز شکل گرفته باشد. از طرف دیگر، این شرایط زمانی در سطح جامعه محقق خواهند شد که مرحله «توسعه و تعمیق‏» به خوبی انجام گرفته باشد; چه این که تنها با «توسعه و تعمیق‏» و یا به تعبیر حضرت امام «تبلیغات و تعلیمات‏» است که می‏توان به نتایج نامبرده دست‏یافت.
از نظر امام توسعه و تعمیق نظام فکری - فرهنگی، وابسته به عناصرو منابع‏چندی‏است که هرکدام‏در جایگاه خود بخشی از این فرایند را تکمیل می‏نماید. از مهم‏ترین عناصر و منابع مؤثر در تکمیل فرایند تعمیق، منابع انسانی فعال و همین‏طور زمینه‏های اجتماعی و ابزار مناسب ارسال پیام هستند که مجموعه این‏ها یک شبکه تبلیغی و تعلیمی مؤثری را به وجود می‏آورند. در این شبکه تعلیمی - تبلیغی دو عامل ویژه، بیش‏تر جلب توجه می‏نماید: نیروهای انسانی فعال و پایگاه‏های تعلیمی - تبلیغی.
1- فعال شدن نخبگان دینی و ملی در عرصه عمل‏فرایند توسعه و تعمیق نظام فکری - فرهنگی، حضور فعالانه نخبگان دینی و ملی را در عرصه فعالیت‏های فکری و تبلیغاتی ضروری می‏نماید. نخبگان دینی در حوزه تعمیق اندیشه دینی و نخبگان ملی (روشنفکران متعهد) در حوزه تعمیق فرهنگ ملی، نقش رهبری کننده را به عهده دارند. با توجه به جایگاه باورسازی و فرهنگ‏سازی نخبگان دینی است که امام آن‏ها را به مسؤولیت‏های اصیل‏شان متوجه نموده و به راه‏اندازی نهضت فکری دعوت می‏نماید. امام می‏گوید:
«امروز حوزه قم، حوزه مشهد و حوزه‏های دیگر موظفند که اسلام را ارائه بدهند و این مکتب را عرضه کنند. مردم اسلام را نمی‏شناسند شما باید خودتان را، اسلام‏تان را، نمونه‏های رهبری و حکومت اسلام را به مردم دنیا معرفی کنید مخصوصا به گروه دانشگاهی و طبقه تحصیل کرده.» (9)
پیشاهنگان فکر و اندیشه که از لحاظ منابع فکری و فرهنگی غنی هستند و نیز از لحاظ کمیت و گستردگی در تمامی سرزمین‏های اسلامی حضور فیزیکی دارند اگر به صورت فعالانه با اتکا به مبانی خودی وارد عمل شوند، تحول بنیادی در فرهنگ جوامع به وجود خواهند آورد; چه این‏که بحران و انحطاط فکری جوامع اسلامی معلول فقدان و یا نقصان داده‏های فکری نمی‏باشد، بلکه معلول اغماض از داده‏های فکری خودی (اسلامی و ملی) است. به همین دلیل است که امام راه خیزش فکری را در بازگشت‏به فرهنگ خود ملت دانسته است، اما بدین شرط که صاحبان فرهنگ از این رخوت بیرون آمده و متحول شوند. امام می‏گوید: «وظیفه ما همه مسلمین است، وظیفه علماء اسلام است، وظیفه دانشمندان مسلمین است، وظیفه نویسندگان و گویندگان طبقات مسلمین است... که هشدار بدهند به ممالک اسلامی که ما خودمان فرهنگ غنی داریم... مسلمان‏ها باید خودشان را پیدا کنند; یعنی بفهمند که خودشان دارای یک فرهنگ و کشوری هستند... .» (10)
2- توسعه و تحکیم پایگاه‏های تبلیغی و روابط اجتماعی
نخبگان مذهبی وملی که مسؤولیت اجرای طرح «تعمیم و تعمیق‏» را به عهده دارند، از تمامی امکانات و منابع موجود برای رشد سطح فکری مردم و توسعه و تحکیم روابط متقابل اجتماعی میان ملت‏ها، نهایت استفاده را خواهند برد. دیدگاه امام در مورد بهره‏برداری از امکانات و زمینه‏های تبلیغی، بسیار مترقیانه و فراگیر است. او بر خلاف دو جریان «سنتی‏» و «مدرن‏» در جامعه که اولی بر استفاده از منابع و امکانات عمدتا سنتی سماجت نشان می‏داد و دومی بر استفاده از شیوه‏ها و ابزار مدرن تاکید می‏کرد، خود روش فراسنتی و فرامدرنی را در امر تبلیغ و تعمیق باورهای دینی - ملی پیشنهاد می‏کند. از میان همه این جریان‏ها، پایگاه‏های سنتی تبلیغ و باورسازی به دلیل نفوذ و جایگاه مردمی داشتن و نیز سلطه دیرینه و سنتی نخبگان دینی بر آن‏ها و همچنین هزینه بر نبودن آن‏ها در شرایط ویژه طفولیت نهضت فکری‏اسلامی، بیش‏تر مورد توجه قرار می‏گیرد. (11)
از میان امکانات و شیوه‏های سنتی مورد استفاده در امر باورسازی و تعمیق اندیشه، مراسم «جمعه‏» و «جماعات‏» در سطح ملی و «حج‏» در سطح بین‏المللی بیش از همه نظر امام را به خود جلب می‏نماید. او درباره نقش برجسته جمعه و جماعات و حج در امر باورسازی و سپس ایجاد جنبش‏های سیاسی - عملی چنین سخن می‏گوید:
«... اسلام این‏گونه اجتماعات را فراهم کرده تا از آن‏ها استفاده دینی بشود، عواطف برادری و همکاری افراد تقویت‏شود، رشد فکری بیش‏تری پیدا کند، برای مشکلات سیاسی و اجتماعی خود راه‏حل‏هایی بیابند و به دنبال آن به جهاد و کوشش دست‏جمعی بپردازند.» (12) بعد اضافه می‏کند که: «اگر هر روز جمعه مجتمع می‏شدند و مشکلات عمومی مسلمانان را به یاد می‏آوردند و رفع می‏کردند و یا تصمیم به رفع آن می‏گرفتند کار به اینجا نمی‏کشید. امروز باید با جدیت این اجتماعات را ترتیب دهیم و از آن برای تبلیغات و تعلیمات استفاده کنیم; به این ترتیب نهضت اعتقادی و سیاسی اسلام وسعت پیدا می‏کند و اوج می‏گیرد.» (13)
امام خمینی; به عمق نقش اجتماعات دینی چه در بعد اندیشه‏سازی و چه در بعد اجتماع‏سازی به خوبی پی‏برده است. او اجتماعات و مراسم دینی را صرفا به منظور کاربرد تعلیمی و آموزشی آن در مقولات فکری، مورد تشویق قرار نمی‏دهد بلکه مهم‏تر از آن به نقش اجتماع‏سازی و شکل‏دهی روابط اجتماعی جدید از طریق این گردهمایی‏ها و نیز آگاهی یافتن مسلمین از قدرت و نیروی ارادی و انسانی‏شان هم اشاره دارد. به همین جهت است که «روز قدس‏» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام که پیام انقلابی و ضد استعماری هم دارد از سوی ایشان در سطح جهان اسلام پیشنهاد گردید و همچنین بزرگداشت «هفته وحدت‏» مورد حمایت وی قرار گرفت; چه این‏که از دیدگاه او روند وحدت بین مسلمین، ضرورت ایجاد سمبل‏ها و نهادهای تازه‏ای را می‏طلبد که فراتراز زمان و مکان قرار دارد و نیز شرایط و تلخی‏های دنیای‏معاصر را هم منعکس سازند.
«حج‏» با توجه به موقعیت جهانی آن جایگاه ویژه‏ای در اندیشه امام به خود اختصاص داده است. او حج را نه یک عمل عبادی صرف، بلکه یک گردهمایی تمام عیار برای همه مسائل بین‏المسلمین می‏داند; از انجام عبادات فردی گرفته تا بازگشت‏به هویت جمعی اسلامی و مرکز تصمیم‏گیری‏های سیاسی، (14) (محل اجتماع سران دول) و ارائه طرح‏های کارشناسی از سوی کارشناسان و متخصصان جهان اسلام، (15) و مبادله اطلاعات و تحکیم پیوند برادری و تشکیل جبهه واحد مستضعفین (17) و... . اهمیت ویژه گردهمایی جهانی «حج‏» امام را واداشت تا تمام کوشش خود را در معرض چهره واقعی حج‏به کار بندد و ابعاد مختلف آن را که قرن‏ها به فراموشی سپرده شده بود از نو احیا و بازگو نماید.

ب: سیاسی - علمی

بر مبنای استراتژی امام خمینی; پس از توسعه فعالیت‏های سازمان‏یافته فکری - فرهنگی که طی آن، مسیر وهدف مبارزه به خوبی مشخص گردیده و همبستگی چندجانبه معنوی در جوامع تا حدودی شکل گرفته است و هم‏چنین انسان مسلمان به منزلت انسانی و فردی و هویت دینی و ملی خود آگاه گشته است، زمان برای آغاز فاز دوم مبارزه یعنی فعالیت‏های سیاسی - عملی به تدریح فرا می‏رسد. در مقطع مبارزه سیاسی - عملی، مراحل متعددی به‏عنوان روش مبارزه در اندیشه امام مطرح شده است، که مجموعا در دو سطح قابل مطالعه است: سطح دولت‏ها و سطح ملت‏ها.

سطح اول: دولت‏ها

اصولا روش‏های مبارزاتی امام خمینی; با در نظر داشتن واقعیت‏های عینی جوامع اسلامی طراحی گردیده‏اند. لذا با توجه به این‏که امام از نقش تعیین کننده دولت‏های سرزمینی در تصمیم‏گیری‏های جمعی و نیز تغییر سرنوشت ملت‏ها توسط آن‏ها کاملا آگاه است، اولین رویکرد عملی او را تلاش در سطح دولت‏ها تشکیل می‏دهد. از نظر امام کوتاه‏ترین راه تحقق بخشیدن به «وحدت اسلامی‏» در اقدام ارادی سران و رؤسای ممالک اسلامی نهفته است; زیرا سران دول اسلامی، تمامی امکانات و اهرم‏های حقوقی و اجرایی لازم برای تاسیس دولت متحده اسلام را در اختیار دارند به گونه‏ای که اگر این‏ها به صورت جدی و رسمی وارد عمل شوند کم‏ترین مشکلاتی در برابر اقدام جمعی‏شان وجود نخواهد داشت. همین تحلیل واقع‏بینانه و در عین حال امیدوارانه امام او را وادار می‏نماید تا از طریق توسل به فراخوان عمومی، از همه سران دول اسلامی برای پایه‏ریزی یک وحدت سرتاسری دعوت به عمل آورد: «ما حرف‏مان این است که دولت‏ها بیایند قبل از این‏که خود ملت‏ها قیام بکنند، خود دولت‏ها بیایند خاضع بشوند، با هم دوست‏بشوند، با هم یک جلسه‏ای درست کنند، همه رئیس‏جمهورها بنشینند پیش هم و حل کنند مسائل‏شان را. هر کس سر جای خودش باشد، لکن در مصالح کلی اسلامی، در آن چیزی که همه هجوم آورده‏اند به اسلام در او با هم اجتماع کنند، جلوشان را بگیرند و آسان هم هست.» (17)
سرمایه‏گذاری فکری و عملی امام در پیش‏برد این شیوه (اجتماع سران) تا آن‏جا جدی می‏نماید که او را وادار به اعطای امتیازات سیاسی بیش‏تر به سران دول نموده و ا مر قبولی «اعوجاج‏» و نارسایی‏های فکری سران را در برابر تشکیل و تحقق «وحدت‏» بر خود تحمل می‏نماید. او می‏گوید: «ما میل داریم که با همه کشورهای اسلامی برادر باشیم، همه حکومت‏ها در عین حالی که اعوجاج دارند برگردند و با ما دست اخوت بدهند، ما صلاح همه را می‏خواهیم... .» (18)
اما علی‏رغم این‏گونه تلاش‏ها و امتیازدادن‏ها، پیام‏های مکرر امام نتوانست دولت‏های سرزمینی را که هر کدام به منافع ملی خاص خود می‏اندیشیدند، وادار به اتخاذ استراتژی وحدت‏طلبانه نماید و در نتیجه، دیپلماسی وحدت‏خواهانه امام، موفقیتی را به ارمغان نیاورد. در این‏جا بود که امام از کارآیی شیوه «اجتماع سران‏» ناامید گردیده و راه‏های بدیل دیگری را در دست مطالعه قرار داد. او همان‏طوری که در صراحت لهجه شهرت داشت در این جا نیز ضمن اظهار مایوس شدن از راه کار «اجتماع سران‏»، شیوه مبارزاتی دیگری که نشان دهنده «حرکت از پایین به بالا» بود را مستقیما مطرح نموده و گفت:
«ملت‏ها خودشان باید در فکر اسلام باشند، مایوسیم ما از سران اکثر قریب به اتفاق مسلمین، لکن ملت‏ها خودشان باید به فکر باشند و از آن‏ها مایوس نیستیم.» (19)

سطح دوم: ملت‏ها

شیوه دوم مبارزاتی امام; بر اصل محوریت مردم که نقش مهمی در تحول نظام‏های سیاسی در جهان به اصطلاح طرفدار دموکراسی ایفا می‏نمایند، استوار یافته بود. توجه اساسی امام در این مرحله به سمت نیروی قدرتمند مردمی معطوف می‏گردد. اگر چه ملت‏ها و توده های محروم جوامع از همان اوان امر مبارزه، جایگاه بسیار بلندی را در اندیشه امام به خود اختصاص داده بودند; چه این‏که نگاه امام به مردم نگاه مقطعی و ابزارگونه نبوده بلکه نگاه واقعی و هدف‏گونه بوده است، اما رویکرد امام به مردم در مقطع دوم مبارزه، ویژگی خاصی دارد که با مقطع اول تفاوت پیدا می‏کند. مهم‏ترین ویژگی این رویکرد، در تغییر استراتژی «اصلاحی‏» به استراتژی «انقلابی‏» نهفته است. امام به این نتیجه دست‏یافته بود که مبارزه اصلاحی می‏باید به مبارزه انقلابی تبدیل شود و در مبارزه انقلابی، توده‏ها نقش اصلی مبارزه را بر عهده خواهند گرفت. بنابراین توجه امام به مردم، در واقع فراخوان عمومی ملت‏ها به سمت «انقلاب‏» است.
اما این‏که این انقلاب و خیزش عمومی چگونه آغاز شود و چه فرایندی را پشت‏سر بگذارد، پاسخ‏های آن تا حدودی از سوی امام تبیین گردیده‏اند. امام به عنوان یک رهبر انقلابی و توانا چند مقطع مختلف را برای سازمان‏دهی و طراحی مبارزه سیاسی - عملی مورد اشاره قرار داده و ملت‏ها را گام به گام به سمت آن پیش برده و هدایت نموده است.
1- تشکیل حزب سیاسی (حزب مستضعفین یا حزب الله): «حزب مستضعفین‏» و «حزب الله‏» دو مفهوم اساسی در ادبیات سیاسی اندیشه امام است که ایشان آن را تجلی‏گاه قدرت سازمان‏یافته توده‏ها در دنیای بحران‏زده مسلمین می‏دانست. طرح تشکیل «حزب مستضعفین‏» به عنوان یک تشکل سیاسی، از این‏رو از سوی امام ارائه گردید تا ملت‏های مسلمان بلکه تمامی محرومان جهان، فعالیت‏های هدفمند سیاسی خود را در داخل این جریان نوپا هماهنگ نموده و همبستگی و همگرایی خود را از طریق آن بیش از پیش تقویت نمایند. هدف «حزب مستضعفین‏» تقویت‏باورهای جمعی در سطح امت اسلامی و سپس بررسی راه‏حل‏ها و پایان دادن به مشکلات و نابسامانی‏های جهان اسلام است که امروز ملل اسلامی با آن‏ها روبرو هستند. امام اظهار امیدواری می‏کند که چنین حزبی در جهان جنبه عملی پیدا کرده مشکلات را از سر راه بردارد:
«و من امیدوارم که یک حزب به اسم حزب مستضعفین در تمام دنیا به وجود بیاید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنندو مشکلاتی‏که‏سر راه مستضعفین است از میان بردارند و قیام در مقابل مستکبرین و چپاول‏گران شرق و غرب کنند و دیگراجازه‏ندهند که مستکبرین بر مستضعفین عالم ظلم کنند.» (20)
تشکیل «حزب مستضعفین‏» یا «حزب الله‏» بیان‏گر مرحله خاصی از رشد ملت‏ها هم به شمار می‏رود; زیرا وجود این حزب مبین این واقعیت است که منافع مشترک فراملی در پرتو نهضت فکری - فرهنگی، تا حدودی شکل گرفته و توده‏های نامنظم و از هم گسیخته ملت‏ها به سطحی از همبستگی دست‏یافته و باورهای جهان شمول نیز تا اندازه‏ای به وجود آمده‏اند. گویا اکنون زمان آن رسیده است که این حزب سیاسی به وجود آید تا از دستاوردهای به دست آمده تا این مقطع، در مقاطع و مراحل بعدی بهره‏برداری بهینه نماید.
2- تشدید مبارزه سیاسی: ظهور حزب مستضعفین در عرصه فعالیت‏های سیاسی - اجتماعی، گامی است‏به سمت فعال‏تر شدن و منسجم‏تر شدن تلاش‏های عملی آزادی‏خواهان مسلمان; زیرا فلسفه وجودی یک حزب اقتضا می‏کند که برنامه‏ها و سیاست‏ها هر چه بیش‏تر جنبه کاربردی پیدا کنند. امام خمینی; نیز با اشاره به جایگاه محوری حزب در صحنه عمل، درباره نقش کاربردی آن چنین می‏گوید:
«و هر مساله‏ای در هر جا و هر ملتی پیش آید به وسیله همین حزب مستضعفین رفع بشود.» (21)
امام خمینی در این‏جا حوزه فعالیت‏های حزب را بسیار گسترده فرض نموده است و برای آن به عنوان تنها نهاد سیاسی مشروع (نهادهای حکومتی از نظر امام فعلا مشروعیت ندارند) اختیارات وسیعی را در نظر گرفته است. از طرف دیگر چون هدف اصلی حزب، مبارزه با رژیم‏های وابسته و سلطه قدرت‏های خارجی می‏باشد، الزاما در روند مبارزه خود با دشوراری‏های فراوانی نیز روبرو خواهد گردید. که امام با پیش‏بینی این دشواری‏ها، ملت‏ها را به الگوپذیری از نهضت انبیا: و گذشتگان دعوت نموده و مقاومت تا سرحد نهایی را به آن‏ها توصیه کرده است:
«سیره انبیا بر این معنی بوده است. سیره بزرگان بر این معنی بوده است که معارضه می‏کردند با طاغوت ولو این‏که زمین بخورند ولو این‏که کشته بشوند و یا کشته بدهند. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند... .» (23)
پس از تشدید مبارزه سیاسی از سوی «مستضعفان‏»، واکنش‏های رژیم‏های طاغوتی و حامیان خارجی آن‏ها نیز شدت پیدا می‏کند. در این مرحله ممکن است فعالیت‏های مسالمت‏آمیز سیاسی به تنهایی نتوانند مبارزان مسلمان را در تامین اهداف‏شان‏یاری رسانند، لذا وجود یک ابزار دیگری لازم است که بر سطح فشار افزوده و حریف را وادار به عقب‏نشینی نماید و این جز توسل به «زور» چیزی دیگر نمی‏تواند باشد.
3- توسل به مبارزه قهرآمیز: پس از آن‏که «حزب‏» هسته‏ها و شعبه‏های خود را در تمامی و یا اکثر نقاط وطن اسلامی یا سرزمینی فعال‏ساخته و هواداران مخلص و انقلابی در حد لازم گردآورده است، صفحه دیگری در روند مبارزه گشوده می‏شود که عبارت است از کاربرد ابزار قهرآمیز در مبارزه. امام خمینی; در این مرحله و مقطع از فرایند مبارزه، استفاده از زور و قدرت را برای دست‏یابی به اهداف نهایی، مطلوب دانسته و ملت‏های اسلامی را به کاربرد آن توصیه می‏نماید:
«و اما به ملت‏های اسلامی توصیه می‏کنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومت‏های جائر خود را در صورتی که به خواست ملت‏ها که خواست ملت ایران است‏سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید که مایه بدبختی مسلمانان حکومت‏های وابسته به شرق و غرب می‏باشند.» (23)
استفاده از شیوه‏های قهرآمیز در مبارزه علیه استعمار و استبداد به ویژه در جهت دفاع از تمامیت ارضی وطن اسلامی چنان با اهمیت تلقی شده است که امام بارها دولت‏های اسلامی منطقه را برای تشکیل جبهه نظامی واحد علیه رژیم صهیونیستی و سلطه آمریکا بر منطقه فراخوانده است. (24) از نظر امام اهمیت این امر، این را می‏طلبد که اگر یک چنین جبهه‏ای در سطح دولت‏ها تشکیل نشود او دست استمداد به سوی «ملت‏های اسلامی منهای دولت‏ها» دراز خواهد کرد تا اقدامات جدی‏تری را آغاز نمایند. (25) او در شرایطی که امر «دفاع‏» علیه تهاجم رژیم بعث عراق را با تمام قدرت در جبهه‏های سرزمین خود رهبری می‏کرد، از مبارزه قهرآمیز جهت آزادی قدس نیز سخن می‏گفت: «ما بنای‏مان بر این است که باید عراق اول از شر این مفسدین و از شر این غاصبین فارغ بشود و بعد از آن ان‏شاءالله قدس.» (26)
امام با تجربه‏ای که از مبارزه علیه رژیم شاه در ایران کسب نموده بود به خوبی می‏دانست که مراحل پایانی مبارزه بدون توسل به «زور» انجام یافتنی نیست و نمی‏تواند بدون آن تکمیل و نهایی گردد.
4- تاسیس جمهوری‏های آزاد و مستقل: چهارمین مقطع حساس در استراتژی مبارزاتی امام; در راستای ایجاد وحدت جهانی اسلام که می‏باید از سوی ملت‏ها تحقق یابد، تاسیس «جمهوری‏های آزاد و مستقل سرزمینی‏» به جای رژیم‏های طاغوتی کنونی می‏باشد. امام خمینی به خوبی دریافته بود که استحکام و موفقیت «دولت‏بزرگ اسلامی‏» بستگی تام و تمام به همکاری جدی دولت‏های سرزمینی دارد. از سوی دیگر به این امر نیز اذعان داشت که همکاری و همیاری دولت‏های سرزمینی منوط به اصلاح رژیم‏های سیاسی آن‏ها خواهد بود; زیرا تا همبستگی و همیاری فکری و ارزشی در میان دولت‏ها به وجود نیاید، همیاری عملی یا از همان ابتدا و یا در ادامه کار با دشواری‏های جدی روبرو خواهد شد. ضرورت این امر امام را وادار می‏نماید تا اصلاح وتحول دولت‏های‏ملی راپیش‏شرطنیل‏به‏وحدت سرتاسری قرارداده و چنین بگوید: «ما می‏خواهیم‏که همه ممالک اسلامی اولا در محیطی که خودشان هستند به حسب حکم اسلام بین حکومت و بین مردم مخالفت نباشد و همه با هم باشند و همه متحد بشوند تا این‏که آسیبی برای این‏ها واقع نشود.» (27)
منظور از «وحدت و هماهنگی‏» دولت - ملت در دولت‏های محیطی این است که رژیم‏های ممالک اسلامی، بر اساس خواسته‏های واقعی ملت‏ها «اسلامی و ملی‏» بشوند و رژیم‏های طاغوتی ضد دینی و ضد مردمی تبدیل به نظام اسلامی - ملی گردد تا «جمهوری‏های آزاد و مستقل‏» به معنای واقعی کلمه که در این کلام امام آمده است تحقق پیدا کند: «وصیت من به همه مسلمانان و مستضعفان این است که... در زیر پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری‏های آزاد و مستقل‏به‏پیش روید....» (28) وهرگاه این جمهوری‏ها در عمل شکل بگیرد، زمینه‏برای‏«وحدت بزرگش‏بیش از پیش فراهم خواهد شد.
5- تشکیل دولت‏بزرگ اسلامی: پس از روی کار آمدن «جمهوری‏های آزاد و مستقل‏» با نظام‏های اسلامی و باورهای جهان شمول، شرایط عینی وحدت و همیاری میان دولت‏ها و ملت‏های اسلامی کاملا مهیا خواهد گردید; چه این‏که در این مرحله که نظام‏های سرزمینی و محیطی در جهت مطلوب متحول شده‏اند، موانع ویژه در جهت تشکیل دولت‏بزرگ اسلامی یا «وحدت جهانی اسلام‏» وجود نخواهد داشت. عوامل درونی موجود در خود نظام‏های «جمهوری‏های آزاد و مستقل‏» به گونه جبری و الزامی، جمهوری‏ها را به سمت وحدت نهایی که همانا تشکیل «دولت‏بزرگ اسلامی‏» باشد به پیش خواهد برد. وجود این عوامل درون نظام، نقش مهمی در تحقق‏یابی «وحدت‏» دارد. بعضی از این عوامل عبارتند از:
الف - «وحدت‏»، فلسفه نهایی حکومت‏ها: «وحدت‏» در اندیشه سیاسی اسلام، فلسفه و هدف نهایی حکومت‏ها را تشکیل می‏دهد. یک نظام اسلامی واقعی اصولا به سمت همیاری با واحدهای اسلامی دیگر حرکت می‏کند و اگر چنین ننماید در خلاف مسیر واقعی خود حرکت نموده است. چنانچه امام; با استناد به کلام پیشوایان دینی به این فلسفه وجودی حکومت‏ها اشاره نموده و می‏گوید:
«تشکیل حکومت‏برای حفظ نظام و وحدت مسلمین است چنان‏که حضرت زهرا(س) در خطبه خود می‏فرماید که " امامت‏برای حفظ نظام و تبدیل افتراق مسلمین به اتحاد است".» (29)
ب - «وحدت‏»، مسؤولیت دینی حکومت: «وحدت‏» در فرهنگ سیاسی اسلام یک پدیده دلبخواهی و اختیاری نیست که وجود آن تابع اراده آزاد خود دولت‏ها باشد بلکه یک تکلیف و مسؤولیت است که حاکمان اسلامی نمی‏توانند آن را نادیده بگیرند. هر گاه دولت‏ها، اسلامی گردیدند پروژه وحدت به عنوان یک وظیفه دینی به خودی خود مورد توجه قرار خواهد گرفت. امام با یادآوری این مسؤولیت مهم سیاسی دولت‏ها در خطاب به برخی سران دول اسلامی گفته است:
«این شما سران دولت‏ها هستید که باید این فکر اسلامی را تعقیب کنید و دست از دشمنی و مخالفت‏با برادران خود بردارید. مسؤولیت‏های دولت‏های اسلامی در پیشگاه خدای توانا و در پیشگاه ملت‏ها بسیار بزرگ است.» (30)
ج - «وحدت‏»، خواستگاه مردمی: چنانچه در گذشته اشاره گردید، اختلاف و واگرایی بیش از این‏که عامل داخلی داشته باشد، عامل بیرونی و خارجی دارد; زیرا این استعمار و حکومت‏های وابسته به آن هستند که همواره در روند پیشرفت نهضت‏های وحدت‏گرا اخلال ایجاد نموده و مانع از همگرایی دولت‏ها می‏گردند. هر گاه این عامل در داخل سرزمین‏های اسلامی تغییر بنیادی یابد و حکومت‏ها ملی و اسلامی گردند، «وحدت‏» که خواست اصلی ملت‏ها و دولت‏هاست، تحقق پیدا خواهد کرد; چنانچه امام خمینی; در بیان نقش تعیین کننده دولت‏های مردمی در تحقق بخشیدن «وحدت‏» گفته است: «اگر حکومت کنندگان کشورهای اسلامی نماینده مردم با ایمان و مجری احکام اسلامی بودند، اختلافات جزئی را کنار می‏گذاشتند، دست از خراب‏کاری و تفرقه‏اندازی برمی‏داشتند و متحد می‏شدند و ید واحده می‏بودند.» (31)
به هر حال این عوامل درونی آن‏گاه که با منافع ملی و فراملی دولت‏های «محیطی‏» گره خورده و مجموعا در کنار هم قرار بگیرند، شرایط عملی تحقق «وحدت اسلامی‏» را به خوبی فراهم خواهند کرد. «جمهوری‏های آزاد و مستقل‏» اسلامی نیز با حفظ استقلال داخلی و حاکمیت ملی، یک سازمان سیاسی مافوق را تشکیل خواهند داد; زیرا که تعارضات بالفعل آن‏ها از بین رفته و منافع‏شان نیز عمیقا با همدیگر پیوند پیدا می‏کند.

نتیجه

طرح راهبردی امام خمینی; در امر تحقق «وحدت سیاسی جهان اسلام‏» در واقع یک فراگرد چهار مرحله‏ای را به تصویر می‏کشد که نهایتا به تشکیل «دولت‏بزرگ اسلامی‏» منتهی خواهد شد. اولین مرحله قابل توجه در فراگرد وحدت، ایجاد شرایط لازم و بستر مناسب برای فراهم شدن مقدمات وحدت است که امام برای تحقق این امر، «نظام فکری - فرهنگی‏» تازه‏ای را به وجود آورد تا در پرتو آن، همبستگی معنوی و فرهنگی در میان جوامع متعدد اسلامی تقویت گردد; زیرا وحدت سیاسی، بدون پیش‏زمینه فکری و فرهنگی و شکل‏گیری باورهای همه شمول امکان‏پذیر نخواهد بود.
دومین مرحله در روند حرکت وحدت‏خواهی امام خمینی، فعال شدن نخبگان سیاسی و مذهبی به عنوان مجریان طرح وحدت، در جهت توسعه و تعمیق فرهنگ و ارکان وحدت است که امام از آن‏ها به نام سران دولت اسلامی و علما و روشنفکران یاد می‏نماید. صداقت و پشتکار نخبگان سیاسی و دینی در تامین پروژه وحدت نقش بسیار مهمی دارد که در هر مرحله نمی‏توان آن را دست‏کم گرفت.
سومین مرحله و یا محور در فراگرد وحدت، مسیری است که جریان وحدت آن را طی می‏نماید. از نظر امام این مسیر به دو صورت قابل پیمودن است: یکی از طریق مفاهیم سیاسی در سطح نخبگان سیاسی و دیگری از طریق حرکت‏های سیاسی و انقلابی از سوی گروه‏های مردمی که سرانجام ممکن است‏به ابزار قهرآمیز نیز متوسل شوند.
چهارمین مرحله در این‏جا، شکل‏گیری مرحله نهایی و به عبارت دیگر، دست‏آوردی است که نهضت وحدت‏خواهی، آن را تعقیب می‏نمود و این مرحله با تشکیل «دولت‏بزرگ اسلامی‏» با «جمهوری‏های آزاد و مستقل‏» به کمال خواهد رسید. و بدین طریق آرزوی واقعی جهان اسلام محقق خواهد شد.

پی‏نوشت‏ها

1- امام خمینی، ولایت فقیه، امیر کبیر،1357، ص 175
2- تبیان (وحدت از دیدگاه امام خمینی)، دفتر پانزدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 175
3- در جست‏وجوی راه از کلام امام، دفتر 14، امیر کبیر، 1362، ص 340
4- مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی امام خمینی، ج‏13، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1374، ص 45
5- امام خمینی، وصیت‏نامه سیاسی - الهی امام، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ص 8 -7
6- تبیان (وحدت از دیدگاه امام خمینی)، دفتر 15، ص 195
7- در جست‏وجوی راه از کلام امام، دفتر اول، پیشین، ص‏186
8- همان، دفتر 15، ص‏139
9- همان، دفتر هشتم، ص 285
10- همان، دفتر پانزدهم، ص 215
11- صحیفه نور، ج‏6، ص‏49
12 و13- ولایت فقیه، پیشین، ص 181 - 180
14- صحیفه نور، ج‏13، ص‏126
15- همان، ج 18، ص‏236
16- استراتژی وحدت، سید احمد موثقی، ج‏3، دانشگاه تربیت مدرس، 1365، ص‏963
17- صحیفه نور، ج 18، ص 195
18- صحیفه نور، ج 18، ص 172
19- در جست‏وجوی راه از کلام امام، دفتر پانزدهم، ص‏179
20- صحیفه نور، ج 8، ص 250
21- در جست‏وجوی راه، دفتر اول، ص‏186
22- صحیفه نور، ج 18، ص 195
23- امام خمینی، وصیت‏نامه سیاسی - الهی امام خمینی، ص‏13
24و25-26- در جست‏وجوی راه از کلام امام، دفتر 15، ص 268 / ص 274
27- تبیان، ج 15
28- وصیت‏نامه سیاسی - الهی امام خمینی، فرهنگی رجاء،1369، ص‏87
29- تبیان، دفتر پانزدهم، صص 58 -157
30- صحیفه نور، ج‏6، ص 122
31- تبیان، دفتر پانزدهم، ص‏157